عـــــــــروس غصـــــــــــه هـــــــــا

شعری که تورا جان میبخشد شاعرش را یکبار کشته است

عـــــــــروس غصـــــــــــه هـــــــــا

تارا
عـــــــــروس غصـــــــــــه هـــــــــا شعری که تورا جان میبخشد شاعرش را یکبار کشته است

☆مورد داشتیم☆

دختره می‌خوﺍﺳﺘﻪ ﻣﮕﺲ ﺭﻭﻱ ﺻﻔﺤﻪﯼ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭشو ﺑﺎ ﻣﻮﺱ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﺪﻩ ﺗﻮ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎل ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ!!!

 

ﻣﯿﮕﻦ:ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ از خنده ﺳﻮﺧﺘﻪ،ولی مگسه بهتره،اوردنش تو بخش.
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 دی 1394 | 23:48 | نویسنده : تارا |

محض خنده...

من پای تلفن با مامانم:

من: باشه

من: باشه

من: باشه

من: باشه

من: باشه

من: باشه

من: باشه

من: خدافز

من: باشه

من: باشه

من: باشه

من: باشه -_-#

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 دی 1394 | 23:40 | نویسنده : تارا |

دوستت دارم...

Image result for ‫دوستت دارم‬‎

قول میدهم لام تا کام حرف نزنم!

 فقط بگذار از "دال تا میم" بگویم

 بگذار بگویم "دوستت دارم"

 دیگر لام تا کام حرف نمیزنم!!!!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 دی 1394 | 22:21 | نویسنده : تارا |

بیاین دل کسیو نشکونیم

Image result for ‫دل شکستن‬‎

•●★بترس از اوکه سکوت کرد وقتی دلش را شکستی..اوتمام حرفهایش را جای تو به خدا زد....بترس ازان روزی که خدا سکوتهای دله شکسته اش را سرت فریاد زند★●•

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 دی 1394 | 18:40 | نویسنده : تارا |

روی سنگ قبرم بنویسید...

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت ...

☆زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت ...

☆چه تفاوت که چه خورده است، غم دل یا سم ...

☆آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت ...

☆روز میلاد، همان روز که عاشق شده بود ...

☆مرگ با لحظه دیدار برابر شد و رفت ...

☆او کسی بود که از غرق شدن می ترسید ...

☆عاقبت روی تن ابر شناور شد  و رفت ...

☆هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد...

☆دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رف...


برچسب‌ها: پست ثابت

تاريخ : دو شنبه 26 آذر 1392 | 1:36 | نویسنده : تارا |

مشکی نپوشیا:(

مامان به جرم خود کشی جهنمی شدم   اصلا نترسیا بخدا اتیش نداره

این شبای لعنتی انتظار دوری بود          زیر پا میذارم این زندگیمو که زوری بود

رسم بی وفاییه راهی نمونده بود          این دله داغونمو ب اتیش کشونده بود

مرگ این ارزوهام زیر پامو خالی کرد        مادرم دنیا اینه روزگار رحمی نکرد

دیدی جزنامردی هیچی تو دنیا نیس      مادرم دیدی که حتی سایمم پشتم نیس

مادرمن مشکی نپوشیا                       درخونه نزنی پارچه های سیاه

مشتاتو نکوبی رو این خاک لعنتی          بعده رفتنم برا همیشه راحتی

آبرو داری کن نگن دلت خونه                 این صدای کیه داره قران میخونه

وصیتم اینه وقتی زیر خاکم                   مادرم واسم لالایی بخونه

اینجا دخترتو از رو زخماش میشناسن    مامان خدارو دیدم بدجوری گریه میکرد واسم

خدا تعریف کرد داستان عاشقه خون دلو   مامان فرشته ها بدجوری زانو زدن جلوم



تاريخ : سه شنبه 26 آذر 1392 | 1:1 | نویسنده : تارا |

خستم

رفت؟؟؟بسلامت...من خدا نیستم اگر هزار بار توبه شکستی برگردی

به حرمته آن دلی که باخود برد حق بازگشت ندارد...

رفتنت مردانه نبود لااقل مرد باشو برنگرد



تاريخ : سه شنبه 13 بهمن 1389 | 1:3 | نویسنده : تارا |
صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 15 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.