ای کاش میدانستی
چگونه به صبح رساندم
تمام شبهایی را که با رفتنت
یـــلــــدا شدند...
داره میمیره قلب من دوباره بی تو...
من وفادار دستهایی ام که یکبار هم لمسشان نکرده ام
درخیالم انگشتان من به گره خوردن با انگشتان تو عادت داشت
نیستی و حالا این قاتلان زنجیره ای
شده اند قاتل جان دیوار های شهر...
نخست ثانیه ها
کمی بعد دقیقه ها
ساعت ها
روزها...
به خودت که می آیی میبینی
سالهاست درد میکشی و
چیزی حس نمیکنی...
ببار باران
دیگر بهانه ای برای خیسی صورتم ندارم
امشب بهانه ام شو...
میگویند تقدیر است حکمت است
خدایا من معنی تقدیرو حکمت را نمیدانم
اما تو معنی طاقت را میدانی
مگه نه؟
20:20
دق کردم
پشت خنده های تلخی که
هیچگاه کسی
به آن شک هم نکرد:) ...
چقدر این روزها ساکت شده ام
راه گلویم بسته شده
دارم تمام حرف هایم را از چشمانم بیرون میریزم...
روزهایم را خیابان های شهر میگیرند
شب هایم را خواب های تو
بیولوژی هم نخوانده باشی میفهمی چه مرگم شده است...
درد عجیبی دارد
هم ابر باشد
هم باران باشد
هم خیابان خیس باشد
اما
نه تو باشی
نه دستی برای فشردن باشد
نه پایی برای قدم زدن باشد
و نه نگاهی برای زل زدن...
زمستان نیست
غم توست که به لرزه انداخته چهارستون دلم را...
اخیرا راز تمام مرگ های مشکوک
بیماری های لاعلاج
جنون های رایج
وشعر های سنگین
دلتنگی است...
حواست هست؟دلتنگتم
گاهی وقتا باعکست کنارهم فیلم میبینیم
گاهی باچترت زیر بارون قدم میزنیم
گاهی با خاطراتت باهم ناهار درس میکنیمو میزو میچینیم
گاهی با یادت دونفره روی نیمکت میشنیم
گاهی با چشات دعوام میشه
گاهی ...
بدونه توام میشه باتو زندگی کرد
عشق دیوونه ها اینطوریه
وقتی خودت نیستی تواین هوا بارون منو شکنجه میکنه
بدونه تو با چتر یا بی چتر برای من فرقی نمیکنه
و دختری که قدم میزند در تنهایی
تـــــمـــــام شده است...
باید برای زمستان لباس گرم بخرم با جیب هایی برای دستانم
تن های تنها زود یــــخ میزنند...
https://nex1music.ir/post/9386
اگر کاریکاتوریست بودم
فریــــــاد می کشیــــــدم
خیاﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺗـﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ و تو بیخیال من
ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ و تو نمیخوانی
ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺮﻭﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ و بی توجهی تو هیزم بر آتشم میریزد
ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﯽ ﺗـﻮ ﺷﺎﻋﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡﻭ ﺗـﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ
ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﮔﺮ ﻋﯿﻦ ﺧﯿﺎﻟﺖ هم ﻧﯿﺴﺖ
و ﯾﺎﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
در انتظار هیچکس نیستم
اما هنوز
وقتی نویز موبایل روی اسپیکر می افتد
دلــــــم میلرزد...
مرگ اینگونه است ...تو رفته باشی و من اسیره تو هنوووز
سیگاری که نباشی مجبوری آه بکشی
دود نداره اما تا دلت بخواد درد داره
تو بی معرفت شدی و من بسته بسته درد میکشم...
خواستم چیزی بنویسم به یادم بی افتد
گفتم بگذار برای همه بنویسم
باورتان میشود یک روزه دیگر بی او گذشت
و من هنوز نفس میکشم
چقدر سخت جانم من...
از در بالا رفتم
پله هارا باز کردم
کیفم را روشن کردم
چراغ را گوشه ای پرت کردم
رفتم سمت پتو
اتاقم را روی سرم کشیدم
آخ
از وقتی رفته
همه چیز را قاطی کرده ام...
آنشرلی ام نشدیم
که یکی ازمون بپرسه:آنه؟تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟...
خدا حافظ عشق روزای خوبم
خداحافظ خاطرات خیلی دورم
خداحافظ اشک چشمای کورم
خداحافظ تنها سنگ صبورم
من زخم های بی نظیری بر تن داشتم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترینشان
بعداز تو آدم ها تنها خراشی بودند برمن
که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من...خنجرت کولاک کرد
کولاک
منو نمیخواست...
بتی که ازمن ساخته بودو میخواست
واسه همین هروقت خودم بودم دعوا داشتیم
حالا که دیگه نیستم راحت خیانت کن(نمیفهمم)
بغض هایم را به آسمان سپرده ام
خدا بخیر کند باران امشب را...
و چه دلگیر شده پاییزم...
چیزی بگو...
حرفی روی زخم هایم بپاش
من گورستانی سرگردانم
در من کسی مرده است
دخترکی که معصوم میخندید...
انگار پنجشنبه به دنیا آمده ام
دل به هرچه میبندم
باید فاتحه اش را بخوانم
هنوزم یکی از ارزوهام اینه ک هرروز باگریه دنبال سنگ قبرم بگردی
راستی ی چی
اگه بمیرم گریه میکنی؟
یا دنبالم میگردی؟
اصن میفهمی ک مردم یا زندم؟
ن نمیفهمی...
بگین ب دادم برسه
میدرخشی میتابی اما دوری
بوی مــــاه میدهی
درآسمانم بمان
من تورو خـــیلی عاشقم
باران را میبینی؟
نمی گوید شاید کسی دلتنگ باشد
زار زار می بارد
بی وقفه میبارد
لعنتی هی میبارد...
خستم از دست خودم بس ک شدم دیوونه بی تو
ازتو که حرف میزنم
تمام فعل هایم ماضی بعیدند
ماضی خیلی خیلی بعید...